فصل سوم: جريان دادخواست تا جلسهي دادرسي
جريان دادخواست تا دادرسي
قانون آيين دادرسي كيفري
فصل سوم: جريان دادخواست تا جلسهي دادرسي
فصل سوم: جريان دادخواست تا جلسهي دادرسي
ماده13ـ تعقيب امر كيفري كه طبق قانون شروع شده است و همچنين اجراي مجازات موقوف نميشود، مگر در موارد زير:
الف ـ فوت متهم يا محكومٌعليه
ب ـ گذشت شاكي يا مدعي خصوصي در جرائم قابل گذشت
پ ـ شمول عفو
ت ـ نسخ مجازات قانوني
ث ـ شمول مرور زمان در موارد پيشبيني شده در قانون
ج ـ توبه متهم در موارد پيشبيني شده در قانون
چ ـ اعتبار امر مختوم
تبصره1ـ درباره ديه مطابق قانون مجازات اسلامي عمل ميگردد.
تبصره2ـ هرگاه مرتكب جرم پيش از صدور حكم قطعي مبتلا به جنون شود، تا زمان افاقه، تعقيب و دادرسي متوقف ميشود. مگر آنكه ادله اثبات جرم به نحوي باشد كه فرد در حالت افاقه نيز نميتوانست از خود رفع اتهام كند. در اين صورت به ولي يا قيم وي ابلاغ ميشود كه ظرف مهلت پنج روز نسبت به معرفي وكيل اقدام نمايد. درصورت عدم معرفي، صرف نظر از نوع جرم ارتكابي و ميزان مجازات آن وفق مقررات براي وي وكيل تسخيري تعيين ميشود و تعقيب و دادرسي ادامه مييابد.
ماده70ـ
در مواردي كه تعقيب كيفري، منوط به شكايت شاكي است و بزهديده، محجور ميباشد و ولي يا قيم نداشته يا به آنان دسترسي ندارد و نصب قيم نيز موجب فوت وقت يا توجه ضرر به محجور شود، تا حضور و مداخله ولي يا قيم يا نصب قيم و همچنين در صورتي كه ولي يا قيم خود مرتكب جرم شده يا مداخله در آن داشته باشد، دادستان شخصي را بهعنوان قيم موقت تعيين و يا خود امر كيفري را تعقيب ميكند و اقدامات ضروري را براي حفظ و جمعآوري ادله جرم و جلوگيري از فرار متهم بهعمل ميآورد. اين حكم در مواردي كه بزهديده، ولي و يا قيم او به عللي از قبيل بيهوشي قادر به شكايت نباشد نيز جاري است.
تبصره ـ در خصوص شخص سفيه فقط در دعاوي كيفري كه جنبه مالي دارد رعايت ترتيب مذكور در اين ماده الزامي است و در غير موارد مالي، سفيه ميتواند شخصاً طرح شكايت نمايد.
ماده112ـ در مواردي كه مطالبه خواسته به تقديم دادخواست نياز دارد، چنانچه شاكي تا قبل از ختم دادرسي، دادخواست ضرر و زيان خود را به دادگاه كيفري تقديم نكند، به درخواست متهم، از قرار تأمين خواسته رفع اثر ميشود.
ماده171ـ فاصله ميان ابلاغ اوراق احضاريه و زمان حضور نزد بازپرس نبايد كمتر از پنج روز باشد.
ماده172ـ ابلاغ احضاريه توسط مأموران ابلاغ بدون استفاده از لباس رسمي و با ارائه كارت شناسايي انجام ميشود.
ماده173ـ هرگاه شخص احضار شده بيسواد باشد، مأمور ابلاغ، مفاد احضاريه را به وي تفهيم ميكند.
ماده174ـ
هرگاه ابلاغ احضاريه به لحاظ معلوم نبودن محل اقامت متهم ممكن نباشد و اقدامات براي دستيابي به متهم به نتيجه نرسد و ابلاغ نيز به طريق ديگر ميسر نگردد، متهم از طريق انتشار يك نوبت آگهي در يكي از روزنامههاي كثيرالانتشار ملي يا محلي و با ذكر عنوان اتهام و مهلت يكماه از تاريخ نشر آگهي، احضار ميشود. در اينصورت، بازپرس پس از انقضاء مهلت مقرر به موضوع رسيدگي و اظهار عقيده ميكند.
تبصره ـ در جرائمي كه به تشخيص بازپرس، حيثيت اجتماعي متهم، عفت يا امنيت عمومي اقتضاء كند، عنوان اتهام در آگهي موضوع اين ماده ذكر نميشود.
ماده177ـ ساير ترتيبات و قواعد ابلاغ احضاريه و ديگر اوراق قضائي بر اساس قانون آيين دادرسي مدني صورت ميگيرد.
ماده179ـ متهمي كه بدون عذر موجه حضور نيابد يا عذر موجه خود را اعلام نكند، به دستور بازپرس جلب ميشود.
تبصره ـ در صورتيكه احضاريه، ابلاغ قانوني شده باشد و بازپرس احتمال دهد كه متهم از احضاريه مطلع نشده است، وي را فقط براي يكبار ديگر احضار مينمايد.
ماده193ـ بازپرس ابتداء اوراق هويت متهم را ملاحظه مينمايد و سپس مشخصات متهم، شامل نام، نام خانوادگي، نام پدر، شهرت، سن، شغل، ميزان تحصيلات، وضعيت تأهل، تعداد فرزند، تابعيت، مذهب، سابقه كيفري در موارد ضروري و مرتبط، همچنين نشاني محل سكونت و محل كار او، اعم از شهر، بخش، دهستان، روستا، خيابان، كوچه، شماره و كدپستي منزل، شماره ملي، پيامنگار (ايميل) و شماره تلفن ثابت و همراه او را بهطور دقيق پرسش ميكند، به نحوي كه ابلاغ احضاريه و ساير اوراق قضائي به متهم به آساني مقدور باشد.
ماده231ـ
هرگاه ثابت شود كه متهم، كفيل يا وثيقهگذار بهمنظور عدم امكان ابلاغ واقعي اخطاريه، نشاني محل اقامت واقعي يا تغيير آن را به مرجع قبولكننده كفالت يا وثيقه اعلام نكرده يا به اين منظور از محل خارج شده يا به هر نحو ديگر به اين منظور امكان ابلاغ واقعي را دشوار كرده است و اين امر از نظر بازپرس محرز شود، ابلاغ قانوني اخطاريه براي ضبط وثيقه، اخذ وجهالكفاله و يا وجه التزام كافي است.
ماده287ـ در جريان تحقيقات مقدماتي، مرجع قضائي حسب مورد، اطفال و نوجوانان موضوع اين قانون را به والدين، اولياء، يا سرپرست قانوني يا در صورت فقدان يا عدم دسترسي و يا امتناع از پذيرش آنان، به هر شخص حقيقي يا حقوقي كه مصلحت بداند، ميسپارد. اشخاص مذكور ملتزمند هرگاه حضور طفل يا نوجوان لازم باشد او را به مرجع قضائي معرفي نمايند. افراد پانزده تا هجده سال نيز شخصاً ملزم به معرفي خود به دادگاه ميباشند.
درصورت ضرورت، اخذ كفيل يا وثيقه تنها از متهمان بالاي پانزده سال امكانپذير است. درصورت عجز از معرفي كفيل يا ايداع وثيقه و يا در مورد جرائم پيشبيني شده در ماده (237) اين قانون، دادسرا يا دادگاه ميتواند با رعايت ماده (238) اين قانون، قرار نگهداري موقت آنان را در کانون اصلاح و تربيت صادر کند.
تبصره ـ قرار نگهداري موقت، تابع كليه آثار و احكام قرار بازداشت موقت است.
ماده343ـ
ماده344ـ هرگاه ابلاغ احضاريه به علت معلوم نبودن محل اقامت متهم ممكن نباشد و به طريق ديگر نيز ابلاغ احضاريه مقدور نشود، وقت رسيدگي تعيين و مفاد احضاريه يك نوبت در يكي از روزنامههاي كثيرالانتشار ملي يا محلي آگهي ميشود. تاريخ انتشار آگهي تا روز رسيدگي نبايد كمتر از يكماه باشد. چنانچه نوع اتهام با حيثيت اجتماعي متهم يا عفت عمومي منافي باشد در آگهي قيد نميشود.
ماده406ـ در تمام جرائم، به استثناي جرائمي كه فقط جنبه حقاللهي دارند، هرگاه متهم يا وكيل او در هيچيك از جلسات دادگاه حاضر نشود يا لايحه دفاعيه نفرستاده باشد، دادگاه پس از رسيدگي، رأي غيابي صادر ميكند. در اينصورت، چنانچه رأي دادگاه مبني بر محكوميت متهم باشد، ظرف بيست روز از تاريخ ابلاغ واقعي، قابل واخواهي در همان دادگاه است و پس از انقضاي مهلت واخواهي برابر مقررات حسب مورد قابل تجديدنظر يا فرجام است. مهلت واخواهي براي اشخاص مقيم خارج از كشور، دو ماه است.
تبصره1ـ هرگاه متهم در جلسه رسيدگي حاضر و در فاصله تنفس يا هنگام دادرسي بدون عذر موجه غايب شود، دادگاه رسيدگي را ادامه ميدهد. در اينصورت حكمي كه صادر ميشود، حضوري است.
تبصره2ـ
حكم غيابي كه ظرف مهلت مقرر از آن واخواهي نشود، پس از انقضاي مهلتهاي واخواهي و تجديدنظر يا فرجام به اجراء گذاشته ميشود. هرگاه حكم دادگاه ابلاغ واقعي نشده باشد، محكومٌعليه ميتواند ظرف بيست روز از تاريخ اطلاع، واخواهي كند كه در اين صورت، اجراي رأي، متوقف و متهم تحتالحفظ به همراه پرونده به دادگاه صادركننده حكم اعزام ميشود. اين دادگاه در صورت اقتضاء نسبت به اخذ تأمين يا تجديدنظر در تأمين قبلي اقدام ميكند.
تبصره3ـ در جرائمي كه فقط جنبه حقاللهي دارند، هرگاه محتويات پرونده، مجرميت متهم را اثبات نكند و تحقيق از متهم ضروري نباشد، دادگاه ميتواند بدون حضور متهم، رأي بر برائت او صادر كند.
ماده412ـ دادگاه اطفال و نوجوانان وقت جلسه رسيدگي را تعيين و به والدين، اولياء يا سرپرست قانوني طفل يا نوجوان، وكيل وي و دادستان و شاكي ابلاغ ميكند.
تبصره1ـ هرگاه در موقع رسيدگي سن متهم هجده سال و يا بيشتر باشد، وقت دادرسي به متهم يا وكيل او ابلاغ ميشود.
تبصره2ـ در جرائم تعزيري درجه شش، هفت و هشت و همچنين در جرائم تعزيري كه مجازات قانوني آنها غير از حبس است، هرگاه متهم و والدين يا سرپرست قانوني او و همچنين درصورت داشتن وكيل، وكيل او حاضر باشند و درخواست رسيدگي نمايند و موجبات رسيدگي نيز فراهم باشد، دادگاه ميتواند بدون تعيين وقت، رسيدگي و اتخاذ تصميم نمايد.
ماده417ـ
آراء و تصميمـات دادگاه اطفال و نوجـوانان علاوه بر شاكي، متهم و محكومٌعليه، به ولي يا سرپرست قانوني متهم و محكومٌعليه و درصورت داشتن وكيل به وكيل ايشان نيز ابلاغ ميشود.
فصل هشتم ـ رد دادرس
ماده421ـ دادرس در موارد زير بايد از رسيدگي امتناع كند و طرفين دعوي نيز ميتوانند در اين موارد ايراد رد دادرس كنند:
الف ـ قرابت نسبي يا سببي تا درجه سوم از هر طبقه بين دادرس و يكي از طرفين دعوي يا شريك يا معاون جرم؛ وجود داشته باشد.
ب ـ دادرس، قيم يا مخدوم يكي از طرفين دعوي باشد يا يكي از طرفين، مباشر امور دادرس يا امور همسر وي باشد.
پ ـ دادرس، همسر و يا فرزند او، وارث يكي از طرفين دعوي يا شريك يا معاون جرم باشند.
ت ـ دادرس در همان امر كيفري قبلاً تحت هر عنوان يا سمتي اظهارنظر ماهوي كرده يا شاهد يكي از طرفين بوده باشد.
ث ـ بين دادرس، پدر و مادر، همسر و يا فرزند او و يكي از طرفين دعوي يا پدر و مادر، همسر و يا فرزند او، دعواي حقوقي يا كيفري مطرح باشد يا در سابق مطرح بوده و از تاريخ صدور رأي قطعي، بيش از دو سال نگذشته باشد.
ج ـ دادرس، همسر و يا فرزند او نفع شخصي در موضوع مطروحه داشته باشند.
تبصره ـ شكايت انتظامي از جهات رد دادرس محسوب نميشود.
ماده422ـ
ايراد رد بايد تا قبل از صدور رأي بهعمل آيد. هرگاه دادرس آن را بپذيرد، از رسيدگي امتناع ميكند و رسيدگي به دادرس عليالبدل يا شعبه ديگر ارجاع ميشود. در صورت نبودن دادرس عليالبدل يا شعبه ديگر، پرونده براي رسيدگي به نزديكترين مرجع قضائي همعرض فرستاده ميشود.
ماده423ـ هرگاه دادستان ايراد رد را قبول نكند، مكلف است ظرف سه روز قرار رد ايراد را صادر كند و به رسيدگي ادامه دهد. قرار مذكور ظرف ده روز از تاريخ ابلاغ، قابل اعتراض در مرجع صالح است. به اين اعتراض خارج از نوبت رسيدگي ميشود.
ماده424ـ مقامات قضائي دادسرا نيز بايد در صورت وجود جهات رد دادرس، از رسيدگي امتناع كنند. شاكي، مدعي خصوصي يا متهم نيز ميتوانند دادستان يا بازپرس را رد و مراتب را به صورت كتبي به او اعلام كنند. در صورت قبول ايراد، دادستان يا بازپرس از رسيدگي و مداخله در موضوع امتناع مينمايد و رسيدگي حسب مورد، به جانشين دادستان يا بازپرس ديگر محول ميشود و در غير اينصورت، بايد قرار رد ايراد صادر و به مدعي رد، ابلاغ شود.
مدعي رد ميتواند در مهلتي كه براي اعتراض به ساير قرارها مقرر شده است، به دادگاه صالح براي رسيدگي به جرم اعتراض كند. رأي دادگاه در اين مورد قطعي است.
تبصره ـ صدور قرار رد ايراد، مانع انجام تحقيقات مقدماتي نيست.
ماده425ـ
در مواردي كه دادگاه با تعدد قاضي تشكيل ميشود، هرگاه نسبت به يكي از اعضاء ايراد رد شود و آن عضو از رسيدگي امتناع كند، دادگاه با حضور عضو ديگر تكميل ميشود و مبادرت به رسيدگي ميكند. چنانچه ايراد رد مورد پذيرش قرار نگيرد، همان دادگاه بدون حضور عضو مورد ايراد در وقت اداري به اعتراض رسيدگي و قرار رد يا قبول ايراد را صادر ميكند. هرگاه چند نفر از اعضاي دادگاه مورد ايراد واقع شوند و ايراد رد را قبول نكنند، چنانچه تعداد اعضاي باقيمانده شعبه اكثريت را تشكيل دهند، اكثريت اعضاء، بدون حضور اعضاي مورد ايراد و در وقت اداري به اعتراض رسيدگي و قرار رد يا قبول ايراد را صادر ميكنند.
هرگاه تعداد باقيمانده اعضاي شعبه در اكثريت نباشند و امكان انتخاب اعضاي عليالبدل نيز براي رسيدگي به ايراد وجود نداشته باشد، رسيدگي به ايراد در شعبه ديوان عالي كشور بهعمل ميآيد. هرگاه شعبه ديوان درخواست رد را وارد بداند، پرونده جهت رسيدگي به دادگاه همعرض ارجاع ميشود.
دستورالعمل ساماندهي واحدهاي اجراي احكام كيفري
ماده18)
جهت تسريع در ابلاغ اوراق قضايي و اجراي سريع احكام به تعداد لازم كارمند و مأمور انتظامي آموزشديده (پليس ويژه اجراي احكام و ابلاغ) در محل دادسرا مستقر تا تحت نظارت و تعليمات دادستان نسبت به انجام امور محوله اقدام نمايند.
آييننامه ارائه خدمات الكترونيك قضايي
ماده8 –پس از ابلاغ الكترونيكي اوراق قضايي به خوانده يا مشتكيعنه، در صورتي كه وي از طريق ورود به پايگاه مربوط و پس از احراز هويت از طريق امضاي ديجيتال در جريان ابلاغ قرار گيرد، ابلاغ به وي واقعي ميباشد و در غير اين صورت، ابلاغ قانوني خواهد بود.
اصلاحيه آييننامه اجرايي موضوع ماده 218 قانون مالياتهاي مستقيم مصوب 3/12/1366 با آخرين اصلاحات مصوب 27/11/1380
ماده11-
اگر در نوشتن صورت مجلس اموال اشتباهي رخ دهد بايد در آخر همان صورت مجلس، تصحيح و به امضاي هيأت اجرايي و مؤدي و شهود در صورت حضور برسد؛ درصورت عدمحضور مؤدي، نمايندگان مذكور در ماده 6 اين آييننامه آن را امضاء ميکنند. تراشيدن و پاك كردن و نوشتن بين سطور ممنوع است.
ماده12- صورت مجلس اموال بازداشتشده داراي تاريخ روز، ماه وسال با تمام حروف بوده وكليه صفحات آن به امضاي اشخاصي كه در موقع بازداشت حضور دارند با ذكر نام و مشخصات و سمت هر يك ميرسد و چنانچه از امضاء امتناع نمايند مراتب در صورت مجلس قيد خواهد شد.
ماده13- اموال مورد توقيف به قيد فوريت به وسيله كارشناس ارشد مالياتي ارزيابيشده و پس از تأييد رئيس گروه مالياتي – که درصورت عدم تأييد، نظر رئيس گروه مالياتي ملاک عمل خواهد بود – يک نسخه از برگ ارزيابي به مؤدي ابلاغ خواهد شد. چنانچه مؤدي نسبت به ارزيابي مذكور معترض باشد، ميتواند ظرف مدت ده روز از تاريخ ابلاغ، کتباً از اداره امور مالياتي تقاضا نمايد که ارزيابي به وسيله كارشناس رسمي دادگستري يا خبره بعمل آيد.
در اين صورت وقتي به درخواست مزبور ترتيب اثر داده خواهد شد که حقالزحمه کارشناس طبق مقررات مربوط توديع و قبض آن به اجرائيات اداره امورمالياتي ارائه شود؛ گزارش كارشناس رسمي يا خبره بايد ظرف مدت پانزده روز از تاريخ تقاضاي مؤدي تهيه و توسط کارشناس رسمي دادگستري يا خبره به اجرائيات اداره امور مالياتي مربوط ارائه گردد.
تبصره1-
ح-قالزحمه کارشناس رسمي دادگستري يا خبره – که به قيد قرعه از ميان سه برابر تعداد موردنياز انتخاب ميشود – در هر صورت طبق مقررات برعهده مؤدي ميباشد.
تبصره2- چنانچه ويژگي اموال بازداشتشده بهگونهاي باشد که براي ارزيابي نياز به مهلت بيشتري باشد، به تشخيص اداره امور مالياتي با توجه به دلايل توجيهي و درخواست استمهال کارشناس و يا ارزياب ذيربط، حداکثر تا پانزده روز افزون بر مهلت يادشده تمديد خواهد شد.
قانون نظارت بر رفتار قضات
ماده 54 ـ جهات ردّ قضات مذكور در اين قانون همان موارد ردّ دادرس در آيين دادرسي مدني است.
آييننامه نحوه تشكيل جلسات و چگونگي اتخاذ تصميمات هيئت داوري موضوع ماده (21) تنفيذي قانون برنامه سوم توسعه اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي جمهوري اسلامي ايران
ماده8 ـ موارد رد اعضاي هيئت همان موارد رد دادرس در قانون آيين دادرسي دادگاههاي عمومي و انقلاب در امور مدني است.
بخشنامه به دادگستريهاي سراسر كشور
بخشنامه به دادگستريهاي سراسر كشور
شماره 3926/87 1387/4/19
در سال مزين به نام « نوآوري و شكوفايي» و در جهت اجراي سياستهاي كلي قضايي ابلاغي از سوي رهبر معظم انقلاب « دام ظله العالي» لازم است تمامي دادسراها و دادگاههاي كشور، محورهاي مذكور در موارد ذيل را مستنداً به ماده 104 قانون آيين دادرسي دادگاههاي عمومي و انقلاب (در امور مدني) و مواد 40، 41 و 42 قانون آيين دادرسي كيفري و ماده 36 قانون مديريت خدمات كشوري و در جهت تحقق همه جانبه آنها اهتمام جدي به عمل آورند:
1ـ مقامات قضايي دادگاه و دادسرا موظفند مواعد قانوني حين رسيدگي مانند « ثبت دادخواست» و « رفع نقص از دادخواست»، « ابلاغ اوراق قضايي توسط مأمورين» و ساير مواردي كه بايد توسط كاركنان اداري يا ضابطين دادگستري و يا پزشكي قانوني (موضوع مواد 49، 54، 56، 68 و 125 قانون آييندادرسي مدني و مواد 33، 34، 49، 92، 127و 212 قانون آيين دادرسي كيفري) انجام گيرد، مراقبت دقيق داشتهباشند و در صورت عدم تحقق آن، فوراً تدابير مقتضي اتخاذ نمايند تا امكان دادرسي سريع و دقيق فراهم گردد و آن دسته از امور اداري كه در قانون موعد خاصي براي آنها معين نشدهاست، پاسخ استعلام، حداكثر ظرف يك هفته انجام پذيرد.
2ـ كليه دادگاههاي عمومي كيفري و حقوقي و دادسراها مكلفند پروندههاي مانده مربوط به قبل از سال 1386 را ظرف سه ماه از تاريخ ابلاغ اين بخشنامه رسيدگي نموده و نسبت به صدور رأي مقتضي اقدام نمايند.
3ـ
درخصوص آن دسته از پروندههاي موضوع بند 3 كه به دلايلي چون عدم دستگيري متهم، عدم وصول جواب استعلام، عدم وصول نظريه كارشناسي و … امكان تعيين تكليف آنها در فرجه زماني سه ماهه مذكور ميسر نباشد، بدواً توسط قاضي رسيدگيكننده، گزارش علت تأخير مربوط در مدت مزبور تنظيم و حسبمورد بهنظر دادستان و يا رئيسحوزه قضايي برسد.
4ـ دادستانها و رؤساي حوزههاي قضايي موظفند ترتيبي اتخاذ نمايند كه ظرف مدت يك ماه پس از وصول گزارش از سوي قضات رسيدگيكننده، با اتخاذ تدابير لازم از جمله افزودن دادرس عليالبدل، تسريع در پيگيريها و تدابير ديگر، امكان تعيين تكليف پروندههاي داراي گزارش براي قاضي پرونده، ميسر گردد. بديهي است كه اقدامات مزبور به نحوي انجام ميگيرد تا خود موجب اطاله دادرسي نباشد. ضمناً جدول زمانبندي رسيدگي به پروندههاي حقوقي و كيفري به صورت موضوعي متعاقباً ابلاغ ميگردد.
مسووليت اجراي دقيق اين بخشنامه بر عهدة رؤساي كل دادگستري استانها ميباشد و گزارش مربوطه تا پايان شهريور ماه سال جاري از طريق معاونت اول قوه قضاييه به نظر اينجانب ميرسد.
آئيننامه اجراي مفاد اسناد رسمي لازمالاجراء و طرز رسيدگي به شكايت از عمليات اجرائي
ماده20ـ هرگاه متعهد صغير يا محجور باشد اجرائيه و ساير عمليات اجرائي حسب مورد به ولي يا قيم او ابلاغ ميشود.
آييننامه اجرايي قانون ثبت اختراعات، طرحهاي صنعتي و علائم تجاري
ماده186ـ
طريقه ابلاغهاي موضوع قانون و اين آييننامه همان است كه در مقررات آيين دادرسي مدني مقرر است.
بخشنامه به كليه دادسراها و محاكم عمومي و انقلاب سراسر كشور
2ـ قبل از ارسـال اوراق، نسبت به كفايت وقت، در ابـلاغ اوراق مربـوط با توجه به زمان و وقت حضور و رسيدگي، دقت كافي بعمل آورده شود و از ارسال اوراقي كه فاقد وقت حضور و رسيدگي ميباشد و يا تا زمان وصول به اداره يا واحد ابلاغ، وقت آن منقضي ميگردد جداً خودداري نمايند.
3ـ از ارسال اوراقي كه مربوط به ابلاغ نميباشند به ادارات يا واحدهاي ابلاغ ممانعت بعمل آورده شود. مانند نيابت، نشر آگهي، امور مربوط به سفارتخانهها و وزارت امور خارجه و…
قانون آئين دادرسي دادگاههاي عمومي و انقلاب (در امور مدني)
ماده 45 –
وكيلي كه در وكالتنامه حق اقدام يا حق تعيين وكيل مجاز در دادگاه تجديدنظر و ديوانعالي كشور را داشته باشد،
هرگاه پس از صدوررأي يا در موقع ابلاغ آن استعفاء و از رؤيت رأي امتناع نمايد، بايد دادگاه رأي را بهموكل ابلاغ نمايد.
در اين صورت ابتداي مدت تجديدنظر و فرجام، روز ابلاغ به وكيل ياد شده محسوب است .
مگر اينكه موكل ثابت نمايد از استعفاء وكيل بياطلاع بوده در اين صورت ابتداي مدت از روز اطلاع وي محسوب خواهد شد.
و چنانچه از جهت اقدام وكيل ضرر و زياني به موكل وارد شود، وكيل مسؤول ميباشد.
درخصوص اين ماده، دادخواست تجديدنظر و فرجام وكيل مستعفي قبول ميشود. و مدير دفتر دادگاه مكلف است
بهطور كتبي به موكل اخطار نمايد كه شخصاً اقدام كرده يا وكيل جديد معرفي كند.
و يا اگر دادخواست ناقص باشد، نقص آن را برطرف نمايد.
ماده 46 – ابلاغ دادنامه بهوكيلي كه حق دادرسي در دادگاه بالاتر را ندارد يا براي وكالت در آن دادگاه مجاز نباشد.
و وكيل در توكيل نيز نباشد، معتبرنخواهد بود.
ماده 47 – اگر وكيل بعد از ابلاغ رأي و قبل از انقضاي مهلت تجديدنظر و فرجامخواهي فوت كند يا ممنوع از
وكالت شود.
يا به واسطه قوه قهريه قادربه انجام وظيفه وكالت نباشد، ابتداي مهلت اعتراض از تاريخ ابلاغ به موكل محسوب خواهد شد.
تبصره – درمواردي كه طرح دعوا يا دفاع به وسيله وكيل جريان يافته و وكيل يادشده حق وكالت در مرحله بالاتر
را دارد كليه آراي صادره بايد بهاوابلاغ شود و مبداء مهلتها و مواعد از تاريخ ابلاغ بهوكيل محسوب ميگردد.
ماده 55 –
در هر مورد كه هزينه انتشار آگهي ظرف يكماه از تاريخ ابلاغ اخطاريه دفتر تأديه نشود، دادخواست بهوسيله
دفتر رد خواهد شد.
اين قرارظرف ده روز از تاريخ ابلاغ قابل شكايت در دادگاه ميباشد، جز در موارديكه خواهان دادخواست
اعسار از هزينه دادرسي تقديم كرده باشد كه دراينصورت مدت يك ماه يادشده، از تاريخ ابلاغ دادنامه رد اعسار
به نامبرده محسوب خواهد شد.
فصل سوم – جريان دادخواست تا جلسه رسيدگي
مبحث اول – جريان دادخواست
ماده 64 – مدير دفتر دادگاه بايد پس ازتكميل پرونده، آن را فوراً دراختيار دادگاه قرار دهد. دادگاه پرونده
را ملاحظه و درصورتي كه كامل باشدپرونده رابا صدور دستور تعيين وقت به دفتر اعاده مينمايد .
تا وقت دادرسي (ساعت و روز و ماه و سال) را تعيين و دستور ابلاغ دادخواست راصادرنمايد.
وقت جلسه بايد طوري معين شود كه فاصله بين ابلاغ وقت به اصحاب دعوا و روز جلسه كمتر از پنج روز نباشد.
درموارديكه نشاني طرفين دعوا يا يكي ازآنها درخارج از كشور باشد فاصله بين ابلاغ وقت و روز جلسه كمتر از دوماه نخواهد بود.
ماده 65 – اگر بهموجب يك دادخواست دعاوي متعددي اقامه شود كه با يكديگر ارتباط كامل نداشته باشند .
و دادگاه نتواند ضمن يك دادرسيبهآنها رسيدگي كند، دعاوي اقامه شده را از يكديگر تفكيك و به هريك درصورت
صلاحيت جداگانه رسيدگي ميكند.
و در غير اينصورت نسبت بهآنچهصلاحيت ندارد با صدور قرار عدم صلاحيت، پرونده را به مراجع صالح ارسال مينمايد.
ماده 66 –
درصورتي كه دادخواست ناقص باشد و دادگاه نتواند رسيدگي كند جهات نقص را قيد نموده، پرونده را به دفتر
اعاده ميدهد.
موارد نقصطي اخطاريه به خواهان ابلاغ ميشود، خواهان مكلف است ظرف ده روز از تاريخ ابلاغ، نواقص
اعلام شده را تكميل نمايد .
وگرنه دفتر دادگاه بهموجبصدور قرار، دادخواست را رد خواهد كرد. اين قرار ظرف ده روز از تاريخ ابلاغ قابل
شكايت در همان دادگاه ميباشد، رأي دادگاه دراينخصوص قطعياست.
مبحث دوم – ابلاغ
ماده 67 – پس از دستور دادگاه داير به ابلاغ اوراق دعوا، مدير دفتر يك نسخه از دادخواست و پيوستهاي آنرا
در پرونده بايگاني ميكند و نسخهديگر را با ضمايم آن و اخطاريه جهت ابلاغ و تسليم به خوانده ارسال ميدارد.
ماده 68 –
مأمور ابلاغ مكلف است حداكثر ظرف دو روز اوراق را به شخص خوانده تسليم كند و در برگ ديگر اخطاريه رسيد بگيرد.
درصورتامتناع خوانده از گرفتن اوراق، امتناع او را در برگ اخطاريه قيد و اعاده مينمايد.
تبصره 1 – ابلاغ اوراق در هريك از محل سكونت يا كار بهعمل ميآيد. براي ابلاغ درمحل كار كاركنان دولت
و موسسات مأمور به خدمات عموميو شركتها، اوراق به كارگزيني قسمت مربوط يا نزد رئيس كارمند مربوط
ارسال ميشود. اشخاص يادشده مسوول اجراي ابلاغ ميباشند.
و بايد حداكثربهمدت ده روز اوراق را اعاده نمايند، درغيراين صورت به مجازات مقرر در قانون رسيدگي به
تخلفات اداري محكوم ميگردند.
تبصره 2 – در مواردي كه زن در منزل شوهر سكونت ندارد ابلاغ اوراق در محل سكونت يا محل كار او بهعمل ميآيد.
ماده 69 – هرگاه مأمور ابلاغ نتواند اوراق را به شخص خوانده برساند بايد در نشاني تعيين شده به يكي
ازبستگان يا خادمان او كه سن و وضعيتظاهري آنان براي تميز اهميت اوراق يادشده كافي باشد، ابلاغ نمايد .
و نام و سمت گيرنده اخطاريه را در نسخه دوم قيد و آنرا اعاده كند.
ماده 70 – چنانچه خوانده يا هريك از اشخاص يادشده در ماده قبل در محل نباشند يا از گرفتن برگهاي
اخطاريه استنكاف كنند، مأمور ابلاغ اينموضوع را در نسخ اخطاريه قيد نموده نسخه دوم رابه نشاني تعيين شده
الصاق ميكند و برگ اول را با ساير اوراق دعوا عودت ميدهد.
دراينصورتخوانده ميتواند تا جلسه رسيدگي بهدفتر دادگاه مراجعه و با دادن رسيد، اوراق مربوط را دريافت نمايد.
ماده 71 –
ابلاغ دادخواست درخارج از كشور بهوسيله مأموران كنسولي يا سياسي ايران بهعمل ميآيد.
مأموران يادشده دادخواست و ضمايم آنراوسيله مأمورين سفارت يا هر وسيلهاي كه امكان داشته باشد
براي خوانده ميفرستند و مراتب را از طريق وزارت امور خارجه بهاطلاع دادگاه ميرسانند.
درصورتي كه در كشور محل اقامت خوانده، مأموران كنسولي يا سياسي نباشند اين اقدام را وزارت امورخارجه
بهطريقي كه مقتضي بداند انجام ميدهد.
ماده 72 – هرگاه معلوم شود محلي را كه خواهان در دادخواست معين كرده است نشاني خوانده نبوده
يا قبل از ابلاغ تغيير كرده باشد و مأمور همنتواند نشاني او را پيدا كند،
بايد اين نكته را در برگ ديگر اخطاريه قيد كندو ظرف دو روز اوراق را عودت دهد. در اينصورت برابر ماده (54)
رفتارخواهد شد .
مگر در موارديكه اقامتگاه خوانده برابر ماده (1010) قانون مدني تعيين شده باشد كه درهمان محل ابلاغ خواهد شد.
ماده 73 – درصورتي كه خواهان نتواند نشاني خوانده را معين نمايد يا در مورد ماده قبل پس از اخطار
رفع نقص از تعيين نشاني اعلام ناتواني كندبنابه درخواست خواهان و دستور دادگاه مفاد دادخواست
يك نوبت در يكي از روزنامههاي كثيرالانتشار به هزينه خواهان آگهي خواهد شد.
تاريخ انتشارآگهي تا جلسه رسيدگي نبايد كمتر از يك ماه باشد.
ماده 74 – در دعاوي راجع به اهالي معين اعم از ده يا شهر يا بخشي از شهر كه عده آنها
غير محصور است علاوه بر آگهي مفاد دادخواست به شرحماده قبل، يك نسخه از دادخواست به
شخص يا اشخاصي كه خواهان آنها را معارض خود معرفي ميكند ابلاغ ميشود.
ماده 75 –
در دعاوي راجع به ادارات دولتي و سازمانهاي وابسته بهدولت و موسسات مأمور خدمات عمومي و
شهرداريها و نيز موسساتي كه تماميا بخشي از سرمايه آنها متعلق به دولت است.
اوراق اخطاريه و ضمايم به رئيس دفتر مرجع مخاطب يا قائم مقام او ابلاغ و در نسخه اول رسيد اخذميشود.
در صورت امتناع رئيس دفتر يا قائممقام او از اخذ اوراق، مراتب در برگ اخطاريه قيد و اوراق اعاده ميشود.
دراين مورد استنكاف از گرفتناوراق اخطاريه و ضمايم و ندادن رسيد تخلف از انجام وظيفه خواهد بود.
و بهوسيله مدير دفتر دادگاه بهمراجع صالحه اعلام و به مجازات مقرر در قانونرسيدگي به تخلفات اداري محكوم خواهد شد.
تبصره – در دعاوي مربوط به شعب مراجع بالا يا وابسته به دولت به مسؤول دفتر شعبه مربوط يا قائم مقام او ابلاغ خواهد شد.
ماده 76 – در دعاوي راجع به ساير اشخاص حقوقي دادخواست و ضمائم آن به مدير يا قائممقام او يا
دارنده حق امضاء و در صورت عدم امكان بهمسؤول دفتر مؤسسه با رعايت مقررات مواد (68، 69 و 72) ابلاغ خواهد شد.
تبصره 1 – در مورد اين ماده هرگاه ابلاغ اوراق دعوا در محل تعيين شده ممكن نگردد، اوراق به آدرس
آخرين محلي كه به اداره ثبت شركتها معرفيشده ابلاغ خواهد شد.
تبصره 2 – در دعاوي مربوط به ورشكسته، دادخواست و ضمائم آن به اداره تصفيه امور ورشكستگي
يا مدير تصفيه ابلاغ خواهد شد.
تبصره 3 – در دعاوي مربوط به شركتهاي منحل شده كه داراي مدير تصفيه نباشند، اوراق اخطاريه و
ضمائم آن به آخرين مدير قبل از انحلال درآخرين محلي كه به اداره ثبت شركتها معرفي شده است،ابلاغ خواهد شد.
ماده 77 –
اگر خوانده درحوزه دادگاه ديگري اقامت داشته باشد دادخواست و ضمائم آن توسط دفتر آن دادگاه بههر
وسيلهاي كه ممكن باشد ابلاغميشود.
و اگر در محل اقامت خوانده دادگاهي نباشد توسط مأمورين انتظامي يا بخشداري يا شوراي اسلامي محل
يا با پست سفارشي دوقبضه ابلاغميشود.
اشخاص يادشدهبرابر مقررات، مسؤول اجراي صحيح امرابلاغ و اعاده اوراق خواهند بود.
درصورتي كه خوانده در بازداشتگاه يا زندان باشد،دادخواست و اوراق دعوا بهوسيله اداره زندان به نامبرده ابلاغ خواهد شد.
ماده 78 – هريك از اصحاب دعوا يا وكلاي آنان ميتوانند محلي را براي ابلاغ اوراق اخطاريه و ضمايم آن
در شهري كه مقردادگاه است انتخابنموده، به دفتر دادگاه اعلام كنند.
در اين صورت كليه برگهاي راجع به دعوا در محل تعيين شده ابلاغ ميگردد.
ماده 79 – هرگاه يكي از طرفين دعوا محلي راكه اوراق اوليه در آن محل ابلاغ شده يا محلي راكه براي
ابلاغ اوراق انتخابكرده تغيير دهد.
وهمچنيندر صورتي كه نشاني معين در دادخواست اشتباه باشد بايد فوري محل جديد و مشخصات صحيح
را بهدفتر دادگاه اطلاع دهد. تاوقتيكه بهاين ترتيبعمل نشده است، اوراق درهمان محل سابق ابلاغ ميشود.
ماده 80 – هيچيك از اصحاب دعوا و وكلاي دادگستري نميتوانند مسافرتهاي موقتي خود را تغيير محل
اقامت حساب كرده، ابلاغ اوراق دعوايمربوط به خود را در محل نامبرده درخواست كنند.
اعلام مربوط به تغيير محل اقامت وقتي پذيرفته ميشود كه محل اقامت برابر ماده (1004) قانونمدني به
طور واقعي تغيير يافته باشد.
چنانچه بر دادگاه معلوم شود كه اعلام تغيير محل اقامت برخلاف واقع بوده است اوراق بههمان محل اوليه ابلاغخواهد شد.
ماده 81 –
تاريخ و وقت جلسه به خواهان نيزبرابر مقررات اين قانون ابلاغ ميگردد.
تبصره – تاريخ امتناع خوانده از گرفتن اوراق يادشده در ماده (67) و ندادن رسيد به شرح مندرج در
ماده (68) ، تاريخ ابلاغ محسوب خواهد شد.
ماده 82 – مأمور ابلاغ بايد مراتب زير را در نسخه اول و دوم ابلاغنامه تصريح و امضاء نمايد:
1 – نام و مشخصات خود بهطور روشن و خوانا.
2 – نام كسي كه دادخواست بهاو ابلاغ شده با تعيين اين كه چه سمتي نسبت به مخاطب اخطاريه دارد.
3 – محل و تاريخ ابلاغ با تعيين روز، ماه و سال با تمام حروف.
ماده 83 – در كليه مواردي كه به موجب مقررات اين مبحث اوراق به غير شخص مخاطب ابلاغ شود.
درصورتي داراي اعتبار است كه براي دادگاهمحرز شود كه اوراق به اطلاع مخاطب رسيده است.
مبحث سوم – ايرادات و موانع رسيدگي
ماده 84 –
در موارد زير خوانده ميتواند ضمن پاسخ نسبت به ماهيت دعوا ايراد كند:
1 – دادگاه صلاحيت نداشته باشد.
2 – دعوا بين همان اشخاص در همان دادگاه يا دادگاه هم عرض ديگري قبلا” اقامه شده و تحت رسيدگي
باشد و يا اگر همان دعوا نيست دعواييباشد كه با ادعاي خواهان ارتباط كامل دارد.
3 – خواهان به جهتي ازجهات قانوني از قبيل صغر، عدم رشد، جنون يا ممنوعيت از تصرف دراموال در
نتيجه حكم ورشكستگي، اهليت قانونيبراي اقامه دعوا نداشته باشد.
4 – ادعا متوجه شخص خوانده نباشد.
5 – كسي كه به عنوان نمايندگي اقامه دعوا كرده از قبيل وكالت يا ولايت يا قيمومت و سمت او محرز نباشد.
6 – دعواي طرح شده سابقا” بين همان اشخاص يا اشخاصي كه اصحاب دعوا قائم مقام آنان هستند،
رسيدگي شده نسبت به آن حكم قطعي صادرشده باشد.
7 – دعوا بر فرض ثبوت، اثر قانوني نداشته باشد از قبيل وقف و هبهبدون قبض.
8 – مورد دعوا مشروع نباشد.
9 – دعوا جزمي نبوده بلكه ظني يا احتمالي باشد.
10 – خواهان در دعواي مطروحه ذينفع نباشد.
11 – دعوا خارج از موعد قانوني اقامه شده باشد.
ماده 85 – خواهان حق دارد نسبت به كسي كه به عنوان وكالت يا ولايت يا قيمومت يا وصايت پاسخ
دعوا را داده است درصورتي كه سمت اومحرز نباشد، اعتراض نمايد.
ماده 86 –
در صورتي كه خوانده اهليت نداشته باشد ميتواند از پاسخ در ماهيت دعوا امتناع كند.
ماده 87 – ايرادات و اعتراضات بايد تا پايان اولين جلسه دادرسي بهعمل آيد مگر اينكه سبب ايراد متعاقبا” حادث شود.
ماده 88 – دادگاه قبل از ورود در ماهيت دعوا، نسبت به ايرادات و اعتراضات وارده اتخاذ تصميم مينمايد.
درصورت مردود شناختن ايراد، واردماهيت دعوا شده رسيدگي خواهد نمود.
ماده 89 –
درمورد بند (1) ماده (84) هرگاه دادگاه، خود را صالح نداند مبادرت به صدور قرار عدم صلاحيت مينمايد و
طبق ماده (27) عملميكند.
و در مورد بند (2) ماده (84) هرگاه دعوا در دادگاه ديگري تحت رسيدگي باشد، از رسيدگي به دعوا خودداري كرده
پرونده را به دادگاهي كه دعوادر آن مطرح است ميفرستد .
و در ساير موارد يادشده در ماده (84) قرار رد دعوا صادر مينمايد.
ماده 90 – هرگاه ايرادات تا پايان جلسه اول دادرسي اعلام نشده باشد دادگاه مكلف نيست جدا از ماهيت
دعوا نسبت به آن رأي دهد.
ماده 91 – دادرس در موارد زير بايد از رسيدگي امتناع نموده و طرفين دعوا نيز ميتوانند او را رد كنند.
الف – قرابت نسبي يا سببي تا درجه سوم از هر طبقه بين دادرس با يكي از اصحاب دعوا وجود داشته باشد.
ب – دادرس قيم يا مخدوم يكي از طرفين باشد و يا يكي از طرفين مباشر يا متكفل امور دادرس يا همسر او باشد.
ج – دادرس يا همسر يا فرزند او، وارث يكي از اصحاب دعوا باشد.
د – دادرس سابقاً در موضوع دعواي اقامه شده به عنوان دادرس يا داور يا كارشناس يا گواه اظهارنظر كرده باشد.
ه- بين دادرس و يكي از طرفين و يا همسر يا فرزند او دعواي حقوقي يا جزايي مطرح باشد و يا در سابق مطرح بوده
و از تاريخ صدور حكم قطعيدو سال نگذشته باشد.
و – دادرس يا همسر يا فرزند او داراي نفع شخصي در موضوع مطروح باشند.
ماده 92 –
درمورد ماده (91) دادرس پس از صدور قرار امتناع از رسيدگي با ذكر جهت، رسيدگي نسبت به مورد را به
دادرس يا دادرسان ديگر دادگاهمحول مينمايد.
چنانچه دادگاه فاقد دادرس به تعداد كافي باشد،پرونده را براي تكميل دادرسان يا ارجاع به شعبه ديگر نزد
رئيس شعبه اول ارسالميدارد.
و در صورتيكه دادگاه فاقد شعبه ديگر باشد، پرونده را به نزديكترين دادگاه همعرض ارسال مينمايد.
ماده 132 – پس از وصول دادخواست شخص ثالث وقت رسيدگي به دعواي اصلي به وي نيز اعلام ميگردد.
و نسخهاي از دادخواست و ضمائم آنبراي طرفين دعواي اصلي ارسال ميشود.
درصورت نبودن وقت كافي بهدستور دادگاه وقت جلسه دادرسي تغيير و به اصحاب دعوا ابلاغ خواهد شد.
ماده 248 – دادگاه ميتواند راساً يا بهدرخواست هريك از اصحاب دعوا قرار معاينه محل را صادر نمايد.
موضوع قرار و وقت اجراي آن بايد بهطرفين ابلاغ شود.